Thursday, 4 November 2021

یک آریایی تبدیل به مادر دالیت شد: مادر، من تو را دیدم..

 یک آریایی تبدیل به مادر دالیت شد: مادر، من تو را دیدم...

یک آریایی تبدیل به مادر دالیت شد مادر، من تو را در حالی که ساعت 2 صبح از خواب بیدار می شوی، دیده ام. برای تهیه چای سیاه قبل از رفتن به سر کار مادر، وقتی با شکم خالی به مدرسه می رفتم، دیدم گریه می کنی. مادر، وقتی با شکم خالی به مدرسه می رفتم، تو را دیدم که گریه می کنی. مادر، هنگام خوردن شام، اشک های شادی تو را دیدم. مادر، دیدم که برای من و خواهرم غذا می خواهی. مادر، دیدم که گریه می کنی در حالی که برای من و خواهرم لباس مناسب برای پوشیدن فراهم نمی کنی. مادر، در حالی که من لباس های پاره خواهرم را پوشیده بودم، تو را دیدم که گریه می کنی. مادر، تو را در حالی که ساری پاره پوشیده بودی دیدم. مادر، من تو را در حالی دیدم که 17 ساعت در کاست زیردستت کار می کردی - زمین لرد هندو ردی. مادر، تو را در تابستان سخت ماه می در حالی که مشغول کار بودی دیدم بدون پاپوش بدون جرعه ای آب بدون صبحانه بدون ایستادن در میدان مادر، من تو را دیده ام که توسط آریایی ها تحقیر شده ای. برای ازدواج با پدر دست نخورده ام مادر، تو را دیده‌ام که صورتت را پوشانده‌ای در حالی که التماس می‌کنی که از شناختت فرار کنی. مادر، من تو را در زمانی که در حال مرگ بودی، از نظر جامعه شناختی و روانی دیدم که دست نخورده باشی. مادر، تو را دیده ام که "هویت آریایی" خود را در حال گدایی پنهان می کنی مادر، دیدم که پدر دست نخورده ام را از قتل ناموسی به دست آریایی هایت نجات دادی. مادر، وقتی خواهرم به 13 سالگی نرسید، تو را دیدم. مادر، دیدم تو را به هندوئیسم و ​​آریایی خود نفرین می کنی تا من و خواهرم و پدرمان را از خانواده و روستای خود منزوی کنند. مادر، من تو را تمام عمرم می شناسم. مادر، وقتی که 5 روپیه شهریه مدرسه ام را پرداخت نکردی، اشک هایت را دیده ام که مثل آب می ریزند. خیلی دوستت دارم مامان من و خواهرم خیلی دوستت داریم مامان. مامان خیلی دوستت داریم تو یک زن معمولی آریایی یا هندو نیستی، مادر تو یک مادر آریایی انقلابی هستی مادر، تو آریایی های خودت را به چالش کشیدی. مادر، تو با ازدواج با پدر دست نخورده من والدین صاحبخانه خود را به چالش کشیدی. تو هم مثل هر مادر دست نخورده ای مادام العمر رنج کشیدی. تو با بیش از 50 سال ماندن در کنار پدر دست نخورده من، مامان، جامعه آریایی/هندو را به چالش کشیدی. مادر، تو هرگز از ازدواج با پدر تیره پوست من خجالت نمی کشی، حتی اگر خیلی شیری رنگی مادر، تو هرگز از دوست داشتن من و خواهرم خجالت نمی کشی، با وجود اینکه ما بچه های پوست تیره ای هستیم مادر، تو هرگز نژادپرست نبودی، اما تو یک مادر مهربان و دوست داشتنی هستی. تو از من و خواهرم در برابر تحقیر روزانه ی هموطنان هندوهایت بر اساس کاست و رنگ محافظت کردی. تو مادر بزرگی هستی مامان مادر، من تو را دیدم... پسر شما دکتر سوریاراجو ماتیمالا

No comments:

Post a Comment